نقش والدین در انتخاب رشته
نقش والدین در انتخاب رشته یه شمشیر دو لبهست میتونه نجاتبخش باشه، یا نابودکننده!!!!
در واقع یکی از حساسترین و شاید استرسیترین مراحل زندگی هر دانشآموز، همون موقعیه که باید بین کلی رشته و دانشگاه و آیندهی مبهم، یه تصمیم بزرگ بگیره و همون چیزی که بهش میگن انتخاب رشته. توی این مرحله یعنی انتخاب رشته کنکور سراسری و آزاد،، خیلی وقتها والدین وارد ماجرا میشن. بعضی وقتها واقعا قصد کمک دارند و به نیت خیر و از روی تجربه و یا حتی در حالت بدش بعضی وقتا هم از روی نگرانی یا حتی آرزوهای برآورده نشده خودشان و جاهطلبی پنهان. اما سؤال اصلی اینجاست واقعاً حضور پدر و مادر تو این تصمیم یه کمک بزرگه یا یه دخالت ناخواسته؟ و حد و مرز دخالت پدر مادر ها در این تصمیم گیری تا کجاست؟؟؟؟
فرض کنید دانش آموزی اصرار دارد به شهر دیگری برود اما پدر مادر بخوبی میدانند که کارکتر فرزند آنها طوری نیست که بتواند زندگی در شهر دیگر را تحمل کند بنابراین چون پدران و مادران شناخت خوبی از از فرزندشان دارند و و اینجا بهترین مشاور وی هستند.
اما همیشه این مشورت پدر مادر ها سازنده نیست و ما میدونینم که هیچ پدر و مادری دلش نمیخواد بچهاش شکست بخوره یا آیندهی نامعلوم داشته باشه با انتختاب رشته بد اما اونها تجربهی زندگی دارن، سختی کشیدن، اشتباه کردن، و حالا میخوان فرزندشون اون اشتباهات رو در انتخاب رشتهتکرار نکند. اما گاهی اوقات پدر مادر ها به قول یک ضرب المثل قدیمی میایند تا ابرو را درست کنند اما چشم را کور میکنند!!! و همین نیت خوب، تبدیل میشه به فشاری که باعث میشه بچه مسیر خودش رو گم کند و در انتخاب رشته به بیراهه برود.
در انتخاب رشته کنکور (هم سراسری و هم آزاد)، وقتی کمک، تبدیل به دخالت میشه و مشکل از جایی شروع میشه که والدین به جای اینکه راهنما باشن، میشن رانندهی اصلی. مثلاً پدر اصرار داره پسرش مهندسی بخونه چون خودش همیشه آرزوش رو داشته. یا مادر فکر میکنه دخترش باید بره پزشکی چون تو فامیل کلاس داره. نتیجه؟ یه عالمه دانشآموزی که با بیمیلی وارد رشتههایی میشن که هیچ علاقهای بهش ندارن.
خیلیا بعدها میگن: من فقط برای دل بابام رفتم مپزشکی یا مامانم گفت برو مهندسی، ولی من اصلاً از درسای این رشته خوشم نمیاد. اینجا دقیقاً همون نقطهایه که کمک والدین تبدیل میشه به دخالت مخرب و دخالت در انتخاب رشته ای که مسیر رو به بیراهه میبرد.
انتخاب رشته یعنی انتخاب مسیر زندگی
اگه بخوای ساده بگیم، انتخاب رشته مثل انتخاب مسیر زندگیه. یعنی قراره چندین سال از عمرت رو تو اون زمینه درس بخونی، تخصص بگیری و بعد وارد بازار کار بشی. حالا اگه رشتهای رو انتخاب کنی که ازش خوشت نمیاد، احتمال موفقیتت به شدت میاد پایین. نه چون استعداد نداری، بلکه چون علاقه نداری.
اینجا نقش والدین خیلی مهمه. اونا باید بفهمن که زمانه عوض شده. الان دنیا دیگه مثل ۳۰ سال پیش نیست که فقط پزشک و مهندس موفق باشن. امروز کسی که طراحی گرافیک، برنامهنویسی، یا حتی تولید محتوا بلده، میتونه از خونه درآمد عالی داشته باشه.
پس والدینی که هنوز با ذهنیت قدیمی میخوان بچهشون رو به زور تو یه مسیر خاص بفرستن، در واقع دارن آیندهی اونو با معیارهای گذشته خودشون قضاوت میکنن و درواقع دوست دارن حسرت ها و آرزوهای خود را کاری کنند فرزندشان با انتخاب رشته غلط!! جبران کنند.
ضمنا دخالت پدر مادرهای سلطه گر باعث ترس بچه ها میشود و خیلی از بچهها دلشون میخواد درباره انتخابه رشته کنکور شون نظر بدن، اما جرات نمیکنن. چون هر وقت بخوان چیزی بگن، پدر و مادر با یه جمله مثل ما از تو بیشتر میفهمیم یا حالا تو هنوز بچهای دهنشونو میبندن!!! و این بدترین نوع دخالت پدر متدرهای ناآگاه است.
ولی واقعیت اینه که انتخاب رشته کنکور، بیشتر از هر کسی، به زندگی خود دانشآموز مربوطه. اون باید صبحها بره سر کلاس، شبها بشینه درس بخونه، بعدم چند سال تو اون مسیر ادامه بده.
اگه علاقه نداشته باشه، هیچچیز جلو موفقیتشو نمیگیره، چون انگیزه نداره.
نقش واقعی والدین چیه؟
حالا در مرکز مشاوره تحصیلی خرد بریم سر اصل مطلب و پدر و مادرها چطور میتونن واقعاً کمککننده باشن؟
1. گوش دادن بدون قضاوت در خصوص نکات انتخاب رشته
اول از همه، گوش بدن. فقط گوش بدن. بدون اینکه وسط حرف بچه بپرن یا از همون اول بگن نه، این رشته آینده نداره.
گاهی بچه فقط نیاز داره کسی شنونده باشه تا بتونه افکارش رو مرتب کنه.
2. اطلاعات جمع کردن با هم و با همفکری بهترین مشاوران انتخاب رشته کنکور
بهجای اینکه پدر یا مادر خودشون تصمیم بگیرن، میتونن با فرزندشون بشینن و درباره رشتهها تحقیق کنن. سایتها، رتبهها، بازار کار، علاقهها… همه رو با هم بررسی کنن.
وقتی تصمیم مشترک باشه، هیچکس احساس زور و اجبار نمیکنه.
3. اعتماد به علاقهی فرزند
اگه پسرت از کودکی عاشق کار با کامپیوتره یا دخترت همیشه عاشق طراحی و نقاشیه، شاید سرنوشتشون اونجاست.
علاقه واقعی رو نمیشه با حرف و نصیحت خاموش کرد.
4. مشورت با مشاور بیطرف
بعضی وقتها حضور یه مشاور تحصیلی خوب میتونه جلوی کلی دلخوری و سوءتفاهم رو بگیره.
چون مشاور بدون احساسات و تعصب خانوادگی تصمیم رو تحلیل میکنه و میتونه هم بچه رو قانع کنه، هم والدین رو.
چرا در بحث انتخاب رشته کنکور بعضی والدین سخت اعتماد میکنن؟
بخش زیادی از این ماجرا به ترس برمیگرده.
پدر و مادرها میترسن بچهشون اشتباه کنه، یا آیندهی سختی داشته باشه.
اما فراموش میکنن که اشتباه کردن هم بخشی از رشد انسانه.
اگه بچه هیچوقت فرصت تصمیمگیری نداشته باشه، هیچوقت هم یاد نمیگیره مسئولیت انتخابش رو قبول کنه.
از طرفی، بعضی والدین ناخودآگاه آرزوهای ناتمام خودشونو تو بچههاشون دنبال میکنن. مثلاً پدری که نتونسته پزشک بشه، حالا هر طوری شده میخواد پسرش پزشک بشه تا انگار خودش هم از طریق اون به آرزوش رسیده و در انتخاب رشته کنکور دخالت غیر سازنده میکننه!!!
اما این یه بار روانی سنگینه که بچهها معمولاً زیرش له میشن و دنیای امروز، دنیای تنوع رشتههاست
زمانی بود که همه یا مهندس میشدن یا دکتر یا معلم. اما الان دنیا هزار تا مسیر داره. از طراحی بازی گرفته تا تحلیل داده، از روانشناسی تا علوم شناختی، از سینما تا هوش مصنوعی.
پس والدین باید بدونن که رشتههای امروزی، فقط محدود به گزینههای کلاسیک نیستن.
خیلی از رشتههایی که امروز پردرآمدترین شغلهای دنیا رو ساختن، ده سال پیش اصلاً وجود نداشتن! اونم با وجود هوش مصنوعی که همه چیز تغییر کرده.
مثلاً شغل مدیر شبکههای اجتماعی یا تولیدکننده محتوای دیجیتال تا چند سال پیش حتی تعریف نشده بود، اما الان توی ایران و جهان از پرتقاضاترین شغلهاست.
تجربههای واقعی از انتخاب اشتباه
یه نگاه به دور و برمون بندازیم. چند نفر رو میشناسیم که با وجود مدرک عالی، هیچ ربطی به رشتهشون کار نمیکنن؟
کسی که مهندسی خونده ولی رفته سراغ طراحی لباس یا دختری که پزشکی قبول شده ولی بعد دو سال رها کرده چون از فضای بیمارستان متنفر بوده و اکثرشون یه جمله مشترک دارن
ای کاش اون موقع به حرف خودم گوش داده بودم، نه پدر و مادرم
این جمله واقعاً دردناکه، چون یعنی چند سال از عمر، انرژی و جوانی صرف مسیری شده که هیچ ارتباطی با روح و علاقه فرد نداشته.
چطور والدین و فرزندان میتونن به تفاهم برسن؟
اولین قدم، گفتوگوئه. یه گفتوگوی صادقانه بدون داد و فریاد.
پدر و مادر باید از بچه بپرسن: تو از چی لذت میبری؟ اگه انتخاب با خودت بود، چه رشتهای میرفتی؟
و بعد واقعاً گوش بدن.
از اون طرف، بچه هم باید واقعبین باشه.
اگه رشتهای رو دوست داره ولی بازار کارش ضعیفه، باید به فکر برنامهی مکمل باشه. مثلاً کسی که هنر دوست داره، میتونه کنار اون مهارتهای دیجیتال مارکتینگ یا طراحی گرافیکی هم یاد بگیره تا بتونه درآمدش رو تضمین کنه.
نتیجهی طلایی: تصمیم مشترک، در فرایند انتخاب رشته نه تحمیل و در بهترین حالت انتخاب رشته، زمانی اتفاق میافته که بچه و والدین با هم تصمیم بگیرن و نه اینکه یکی تصمیم بگیره و اون یکی مجبور به اطاعت بشه.
وقتی تصمیم مشترک باشه، حتی اگه نتیجه همون چیزی نباشه که انتظار داشتن، هیچکس احساس شکست نمیکنه، چون همه در اون تصمیم شریک بودن.
آینده از آنِ علاقهمندان است، نه دنبالهروها
دنیای امروز، دنیای خلاقیت و اشتیاقه.
کسایی موفق میشن که از کارشون لذت میبرن، نه فقط بخاطر حقوق یا مدرک.
پس والدینی که واقعاً به آیندهی فرزندشون اهمیت میدن، باید بهش اجازه بدن خودش راهشو انتخاب کنه، حتی اگه با مسیر موردنظر خودشون فرق داشته باشه.
چون در نهایت، هیچکس به اندازهی خود فرد نمیتونه برای مسیر زندگیش تصمیم بگیره.
کمک وقتی ارزش داره که با احترام و درک همراه باشه، نه با تحمیل و فشار.
پدر و مادرها باید بدونن که حمایت واقعی یعنی کمک به پیدا کردن مسیر درست، نه انتخاب مسیر بهجای بچه
دانشآموزها هم باید بدونن که گوش دادن به تجربهی والدین، نشونهی بلوغه، نه ضعف.
در نهایت، هر تصمیمی که با آگاهی، علاقه و احترام متقابل گرفته بشه، مسیر موفقیت رو هموارتر میکنه.
پس بیایم یاد بگیریم که انتخاب رشته، یه همکاریه بین نسلها؛ نه میدان جنگ بین خواستهها.
والدین تجربه میارن، بچهها شور و انگیزه؛ و ترکیب این دوتا، میتونه آیندهای بسازه که هم پدر و مادر بهش افتخار کنن، هم خود بچه با عشق توش زندگی کند.

دیدگاهتان را بنویسید